loading...
سایت عاشقونه آس
AS بازدید : 161 پنجشنبه 28 فروردین 1393 نظرات (0)
ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻢ،ﺑﻊ!
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ.
ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺞ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ.
ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ
ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ ﺑﻊﮐﺮﺩﻡ.
ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥﭼﺎﻗﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺿﺎ، ﭘﺴﺮﺵ، ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺷﺎﯾﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ.
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺢ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﻗﻀﺎ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ.
ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﻦ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺣﺎﻻﻫﺎ ﻣﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ.
ﺍﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﺏ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ. ﻫﻮﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﺩ.
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﻮﺷﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺳﺐﻫﺎﯼ ﺭﻭﺳﯽ ﮐﻪ ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ، ﺛﺒﺖ ﻣﻠﯽ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﺍﺭﺯﯼ ﺑﺮﺍﯼﻣﻤﻠﮑﺖ!
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻓﮑﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﮑﻨﻢ.
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺷﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ. ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻫﻮ ﺍﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻢ ﺍﺯﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﻨﻢ.
ﻣﺎﺩﺭ! ﺩﯾﮕﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﻋﺮﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺳﻼﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻧﻢ
ﺑﺮﺳﺎﻥ؛ ﺑﻪ ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ.
AS بازدید : 246 سه شنبه 20 اسفند 1392 نظرات (0)

استاد صدامو داری ! به احترامت هیچ وقت نداشتم به عمت کاری .....
انداختیم با این که میدونستی
ترم چهارمم و نیس اون حسی 
که تو ترم اول بود و هست
شاید از اولشم این من بودم که نباید 
برمیداشتم با تو درس
رو همه حضورام بستی چطور چشاتو 
هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو 
ببین چه دپرسم ببین چه بی حسم 
مجموع کل واحدام به 40 تا هم نمیرسن!!!

AS بازدید : 213 جمعه 09 اسفند 1392 نظرات (1)
1)روی اصطلاحات معلم تاکید کنید. 


َ
این روش خیلی خوبیه ما 4 تا معلم رو با این روش ناک اوت کردیم. انقدر حا ل میده که
نگو. 



2)سرکلاس هر 10 دقیقه یکبار بگید کلاس خسته کنندس. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــدو ن
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــرح 



3)با گلوی خودتان صدا در آورید. 



البته این گزینه مهارت بسیار بالایی می خواهد. باید بتونی با گلوت آهنگ بزنی. اگر
دو نفر در کلاس این کار را بکنند نتیجه بهتری می ده، اگر یکی از اونا حرف بزنه اون
یکی صدا در می آورد. 



4)از کوچکترین اشتباه معلم نگذرید. 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــد ون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــرح 



5)آنقدر ایراد های بنی اسرائیلی بگیرید تا کلافه شود. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــدون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــرح 



6)با استفاده از خودکار های فشاری صدای تق تق در آورید. 



این یکی از بهترین و راحت ترین روش هاست. روی همه ی معلم ها جواب میدهد. تضمین
شدس. 



7)با پا صدای دویدنه اسب در آورید. 



البته این هم کمی سخت است. با پا روی میله ی جلویی نیمکت بکوبید. 



دفتر یا کتاب هایتان را دیر در بیاورید. 



اگه معلم گفت کتاب یا دفتر ها رو میز تا من ببینم. وقتی معلم به سر میز شما رسید
تازه شروع کنید به در آوردن دفتر. 



9)انواع تلگراف ها را سر کلاس برای دوستانتان بفرستید. 



البته باید مواظب باشید که معلم نتونه ورق ها را پیدا کنه. 



10) بازی کی کجا سره کلاس بازی کنید. 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــدون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرح 



11)سره کلاس جاتون را دم به دقیقه عوض کنید. 



بدون شرح 



12)استفاده از مداد وقتی معلم میگوید از خودکار استفاده کنید. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــدون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــرح 



13)گزینه ی قبلی رو با این عوض کنید: 



(استفاده از رنگ های تند برای جواب دادن به سوالات امتحان.) 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــدون شــــــــــــــــــــــــ ـرح 



14) مدام از دبیر سال قبلتون در همون درس در مقابل دبیرتان تعریف کنید. 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــدون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــرح 



15)مدام بگویید معلم سال قبل این جوری می گفت. 



البته این بیشتر روی معلم های فیزیک و ریاضی جواب میده. 



16)سر کلاس مرتب آه بکشید. 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــدون
شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــرح 



17)از روش های معلمتان استفاده نکنید. 



این هم بیشتر روی معلم های ریاضی و فیزیک جواب میدهد . اگر مسئله ای دو راه حل
دارد راه حلی را که معلم گفته انجام ندهید. 



1وقتی معلم داخل کلاس شد نا منظم جلوش بلند شوید. 



مثلا 10 نفر بایستند بقیه نشسته باشند اون هایی که ایستادن بشینن و بقیه بلند
شوند. 



19)وقتی معلم از کلاس خارج شد جیغ و هورا کشید. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــدون شرح 



20)سر کلاس نارنگی، خیار و انواع خوراکی های بودار بخورید. 



البته باید مواظب باشید که معلم نفهمه که کی داره می خوره و گر نه حسابتون با کرام
الکاتبینه. 



21) روی صندلی معلم جوهر ریزید تا لباسش جوهری بشه. 



البته این روش یه کم ناجوانمردانس. 



22)با یک کیسه پلاستیک صدای خش خش تولید کنید. 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــد ون شــــــــــــــــرح 



23)سر کلاس شعر (آهنگ) زمزمه کنید. 



بـــــــــــــدون شــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــرح 



24)تخته پاکن کلاس را مفقود الاثر کنید. 



سر کلاس موقع احتیاج به تخته پاکن در به در دنبالش بگردید.معلم جوش میاره. 



25)بعد از رفتن سر تخته و کار با گچ از معلم بخواهید بگذارد بروید و دستانتون رو
بشورید. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــدو ن شــــــــــــــــــــــــ رح




26)سر کلاس مدام نچ نچ کنید 



بـــــــــــــــــــــدون شــــــــــــــــــرح 



27)موقع پرسیدن درس به طور آشکارا به دوستتان تقلب برسانید. 



البته این گزینه هم مهارت بسیاری می خواهدکه این شخص حقیر با تمرین و ریاضت بسیار
در آن به کمال رسیدم.شما باید جوری تقلب بدهید که معلم متوجه شود اما نتواند ثابت
کند. 



2نیمکت ها را با پا به جلو هل دهید و عقب بکشید 



در این صورت نیمکت ها هی جلو عقب میرود و معلم حرص می خورد. 



29)سر کلاس آدامس بجوید. 



اگه آدامس رو بترکونید نتیجه بهتری دارد. 



30) توی مدرسه شیشه عطر مشهدی ببرید و کاری کنید که ناگهانی سر کلاس معلم مورد نظر
بشکنه. 



معلم از بوی زیاد عطر منفجر میشه. 



31) سر کلاس بادکنک باد کنید و بترکانید. 



معلم با منفجر شدن بادکنک خودش هم منفجر میشه. 



32)هر روز یکی از دانش آموزان اعلام کنه که روز تولدشه و کلاس رو بهم بریزه. 



ـــــــــــــــــــــــــ ــبــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــدون
ـــــــــــــــــــــشرح 



33)از معلم سوال های بی جا بکنید. 



مثلا سوال درباره ی تعداد بچه هایش، جنسیت آنها، روز تولدش و ..... 



34)سر کلاس نقاشی بکشید و آخر زنگ از معلم درباره ی آن نظر بخواهید. 



اگه نقاشی کمی(بفهمی نفهمی)به معلم شباهت داشته باشه نتیجه بهتری دارد. 



35)هر اشتباهی از معلم سر زد بلافاصله به دفتر مدیر رفته و با مدیر در جریان
بگذارید. 



البته باید برای اثبات اشتباهات معلم شاهد داشته باشید. 



36)وقتی معلم شما رو به پای تخته فرا میخواند خرامان خرامان راه برید 



یعنی آهسته و آرام 



37) وقتی میخواید با معلم صحبت کنید بگید شرمنده در مقابل شما اظهار نظر میکنم. 



متوجه تیکه شما میشه. هرچی باشه معلمه و باهوش 

38 اداش رو در آورید. 


از طریق چاپلوسای کلاس به گوشش میرسه ولی چون نمیخواد جاسوسش لو بره به رو نمیاره.



39)با دستتون روی نیمکت ریتم بگیرید. 


ـــــــــــــــــــــــــ ــــبدون
شــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــرح 


40) هر 10 دقیقه یه بار چه وسط درس دادن چه درس پرسیدن فریاد بزنید: «برای رهایی
دانش آموزان از دست ستمگران صلوات» 


ـــــــــــــــــــــــــ ــــبدون
شــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــرح 


41)5 دقیقه یه بار از معلم تقاضای وقت استراحت بکنید. 


بدون شرح 

42)سوال های بی جا بپرسید. 

این گزینه برای معلم های دینی است 



43)پشت سر معلم وارد کلاس بشید. 



البته مواظب باشید تاخیرتون بیش از یه ثانیه نشه که اون وقت باید یه لنگه پا پشت
در کلاس بایستید. 



44)این جمله رو یک بار که شده سر کلاس به زبا بیاورید:« استاد! زمان شما نمره 20 الکی
می دادن؟ چون همه معلما میگن ما همیشه نمره هامون 20 بود» 



بدون شرح 



45 )جمله بالا رو این گونه ادا کنید:« آیا در دوره ی شما به جز نمره ی 20 نمره ی
دیگری نبوده که همه ی معلم ها مدعی هستن هیچ نمره ی دیگری به جز 20 نگرفتن؟» 



بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــدون شرح 



46)اگه معلمتون بهتون مطالب بیش از کتاب داد اعتراض کنید 



ـــــــــــــــــــــــبد ون شرح 



47) اگه معلمتون فقط در حد کتاب با شما کار میکرد اعتراض کنید. 


بدون ـــــــــــــــــــــــــ ـــــشرح 



4 اصلا فقط اعتراض کنید. 



بدون شرح 


49) سر کلاس با صدایی که معلم بشنوه نجوا کنید که ای کاش فلانی معلمون بود. 



بدون شرح 



53)از معلم تقاضا کنید این جلسه فقط درس بدهد و جلسه ی دیگه فقط بپرسد.اما جلسه ی
بعد بزنید زیر همه چیز. 



بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــدون شرح 


55) به صورت ناگهانی و ناخودآگاه موقع صدا کردن معلم برای جواب دادن به درس یکیاز
دانش آموزان به دل دردی وحشتناک دچار بشود. 


هرچه پیاز داغش بیشتر وقت تلف کردن بیشتر(ضرب المثلی شد برا خودش) 


56)برگه های امتحانی رو بدزدید. 

شما میتوانید بعد از دادن امتحان سر معلم را گرم کرده و برگه های امتحانی رو از
روی میز گلابی کنید. اجی مجی؟ لاترجی 


57)برگه برای دادن امتحان درآورید امّا امتحان ندهید. همگی دست به سینه سر کلاس بنشینید


یه حالی میده. معلم دلش میخواد خودشو بکشه. 


5سر کلاس بحث احکام باز کنید. 


سر کلاس های دینی که درس هم نخوندید یه حالی میده. 


59)دربارهی هر کار معلم اظهار نظر کنید. 


مثلا بگویید این کار برای سن شما سخت است. 


60) سر کلاس جک بگویید. 


بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــدون شرـــــــــــــــــــــــ ـح 

61)سر کلاس معمایی بگویید و از معلم خواهش کنید حل کند. پس از حل کردن به معلم
بگویید جواب معما رو خودتان نیز بلد نیستید. 


فقط وقت تلف میشه 






AS بازدید : 125 جمعه 25 بهمن 1392 نظرات (3)

مادر عروس: بعله... خیلی خوش آمدید...
زن داداش داماد: بله دیگه... از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است.
مادر عروس: بله خوش‌تر است!
زن داداش داماد: بعله با اجازه بزرگ‌ترها بریم سر اصل بحث.
پدر عروس: خواهش می‌کنم، بفرمایید!
زن داداش داماد: پس لطف می‌کنید رمزwifiتون رو بگید؟
پدر عروس: خواهش می‌کنم، کیانوش!... کیانوش!.. اون رمز چی بود؟
کیانوش(برادر عروس): بیست و دو نسرین ضد دبلیو آسمان آلفا ایکس بزرگ کامبیز!
زن داداش داماد: خیلی ممنون، ببخشیدها! ولی تو این دوره زمونه دیگه اینترنت جزو زندگی همه شده.
مادر عروس: بله دیگه...
پدر عروس: خب ببخشید! آقا داماد چه کاره هستن؟
پدر داماد: راستش ایشون...
مادر داماد: وا! غلامی! بذار خودش بگه، مگه پسرم زبون نداره؟
پدر داماد با خنده‌ای که حاکی از کنف شدن دارد: بله خب خودش بگه بهتره...
همه بر می‌گردند و داماد را نگاه می‌کنند و در انتظار سخن گفتن او می‌مانند، ولی داماد حرفی نمی‌زند.
پدر داماد: هوی پسر... هوی!
داماد همچنان به کار خودش مشغول است. پدر داماد دستش را دراز می‌کند و پس‌گردنی محکمی به پسرش می‌زند. داماد سراسیمه سر بلند می‌کند.
داماد: بله... چی شده؟
مادر داماد: آقا پرسیدند شغل شما چیه؟
داماد: من... بله.... خب.. راستش.. من...
صدایی از موبایل داماد بلد می‌شود.
داماد: ببخشید یه لحظه من ببینم این چی میگه!
چند دقیقه بعد داماد بلند می‌زند زیر خنده!
مادر داماد: وا! چی شد مادر؟
داماد: عجب آدم کولیه این آتوسا! چه جک‌هایی تعریف می‌کنه پدر سوخته!
پدر عروس: آتوسا دیگه کی تشریف دارند؟
داماد: یکی از فرندامه، یعنی تو کل گروه یه دونه‌س لا مصب! خیلی کوله!
مادر داماد برای عوض کردن بحث وارد می‌شود.
مادر داماد: بله خب... بگذریم... این عروس خوشگل ما نمی‌خواد چایی بیاره، گلومون خشک شد بخدا.
مادر عروس: بله.... نسرین... نسرین جان، مادر یه سینی چای بیار.
چند دقیقه می‌گذرد و خبری از چای نمی‎شود.
مادر عروس: نسرین خانوم.. دختر گلم! چای بیار مادر جان.
باز هم خبری نمی‌شود. مادر عروس گوشی موبایلش را از روی میز برمی‌دارد و در حین زدن دکمه‌های آن می‌گوید.
مادر عروس: فکر کنم حواسش نیست. الان می‌رم تو ویچت می‌گم بیاره!
چند دقیقه بعد نسرین با سینی چای در حالی که سینی را در یک دست گرفته و با دست دیگر در حال ور رفتن با موبایلش است، سر می‌رسد.
مادر عروس: مادر جون، نریزه یه وقت؟ دو دستی بگیر خب.
عروس ایشه‌ای می‌پراند و سینی را می‌دهد دست کیانوش.
عروس: کیانوش بگیر این چایی رو بچرخون بخورن ببینم این کامبیز دوباره چه مرگشه؟!
مادر داماد: چشمم روشن... کامبیز دیگه کیه؟
کیانوش: همسایه‌مونه... پسر خوبیه... خیلی چشم پاکه!
زن داداش داماد: آره... ایناهاش... منم تو ویچت پیداش کردم... خیلی باحاله!
برادر داماد چپ چپ به زنش نگاه می‌کند.
زن داداش داماد: خب تو ویچت هست، به من چه!
صدای دینگی از گوشی مادر داماد بلند می‌شود. او با غیظ گوشی را در می‌آورد و چند دقیقه بعد رو می‌کند به کیانوش.
مادر داماد: پسرم فیلترشکن داری؟!
کیانوش: بله، بلوتوثتون رو روشن کنید.
مادر داماد: قربون دستت پسرم... بچه‌های گروه روش پخت یه غذای تایلندی رو می‌خوان، باید برم از یه سایت تایلندی بردارم. تایلند هم که می‌دونید نه که چیزه! معمولاً سایتاش فیلتره!
مادر عروس: چه جالب، اسم گروهتون چیه خانوم جون؟
مادر داماد: میترا آشپزی!
مادر عروس: تو رو خدا! اتفاقاً من هم عضوم، ندیدم شما رو اون تو...
مادر داماد: آخه من با اسم خودم نیستم، اکانتم فیکه!
مادر عروس: چه جالب، با چه اسمی هستید؟
مادر داماد: سوزی!
پدر عروس که داشت چایی را سر می‌کشید یک دفعه سرفه کرده و کلی چای می‌پاشد روی میز! کیانوش می‌دود و محکم می‌زند پشت پدرش تا سرفه هایش قطع شود.
پدر عروس: سوزی؟!
مادر داماد: شاهین؟!

مادر عروس جیغ می‌کشد!

AS بازدید : 162 پنجشنبه 03 بهمن 1392 نظرات (1)

پسرا

قبل امتحان: 
علی: بچه ها من هیچی نخوندم دیروز قلیون سرا بودم برسونید سر جدتون 
عارف: آقا منم نخوندم هرکی تونست برسونه 
محسن: آخه وقتی هیچی بلد نیستیم چیو برسونیم؟ 

علی: داداش تو کاریت نباشه بنی آدم اعضای یکدیگرند هرچی شد برسون 
فرشاد: باشه آقا حالا بذار سوالاتو ببینیم 
جعفر: دمتون گرم 
در حین امتحان:
علی: چه غلطی میکنید برسونید دیگه 
فرشاد: این سوالاتو از کجا آورده 
جعفر: اسکلا برسونید اینو پاس نکنم بدبختم 
فرشاد: اسکل من خودم مزخرف نوشتم چیو برسونم 
محسن: آقا نوکرتونم 2 نمره هم شده برسونید بقیشو نامه میزنیم برا استاد 
عارف: مسئله مهم همون دو نمرست من خودم همونو ننوشتم
بعد امتحان:
علی: وای خدا من نمیخواستم اینو بیوفتم حالا مشروط میشم چه غلطی کنم؟
فرشاد: خدا کنه 0 رو 9 بده مشروط نشم 
عارف: نمیشه بریم حذفش کنیم؟
محسن: آخه خنگ خدا بعد امتحان بریم درس حذف کنیم اونا هم میگن چــــــــــــــــــــــــ ــــشم
عارف: خب چه غلطی کنیم؟
جعفر: هیچی برنامه ریزی کن واسه ترم بعد 
بعد گرفتن نمره:
علی: آقا دم استاد گرم قبولم کرد خیلی استاد باحالی بود خدا عمرش بده
جعفر: آره منم قبول کرد شنیدم کسیو ننداخته خیلی ایول داره
فرشاد: آره منم قبول کرد خیلی کیف میده نخونده آدم نمره عالی بگیره 
عارف: تو روحش خیلی استاد باحالی بود
دخترا:
قبل امتحان:
لاله: بچه ها توروووووووووووووووووووو خدا برسونید من من دیروز زیاد نخوندم 
مریم: چقدر خوندی؟
لاله: فقط 18 ساعت 
سوگند: حالا تو خوب خوندی من فقط و فقط 15 ساعت خوندم 
مریم: مثل اینکه هچکدومتون نخوندید حالا چیکار کنیم؟ 
یلدا: بچه هر چی نوشتید برسونید دیگه 
لاله: خیلی استرس دارم بچه ها قربونتون برم برسونید
مریم: چشم عزیزم
در حین امتحان: 
لاله: سوگند جون سوال 1 چی میشه؟
سوگند: هنوز ننوشتم عزیزم 
مریم: وایی خیلی عوضیه با این سوالاتش 
سوگند: سوال 6 رو کی نوشته
لاله: من که ننوشتم هیچکدومو
مریم: وایی منم هیچکدومو ننوشتم
45 دقیقه از امتحان میگذره که همه دخترا دستشونو میبرن بالا
ناظر: بله؟
بچه ها همه متفق القول: پاسخناممون پر شده برگه میدید؟
ناظر: الان میگم بیارن
( من: اینا که هیچکدوم از سوالاتو بلد نبودن؟  )
بعد امتحان:
لاله: وایی این چه سوالاتی بود آخه من 19:75 میشم
مریم: خیلی استاد بیشعوریه خدا ازش نگذره الهی من میشم 19
سوگند: منم نمرم همون حوالیه
یلدا: دیگه عقده ایه کاریش نمیشه کرد 
بعد گرفتن نمره: 
لاله: بچه من درس بوق رو شدم 13 شماها چند شدید؟
مریم: من شدم 15 خیلی وحشیه میتونس بیشتر بهم نمره بده
سوگند: این استاده از اولش با من مشکل داشت
یلدا: مگه چند شدی؟
سوگند: بهم 12 داد ایکبیری

AS بازدید : 108 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (4)

پیش از ازدوج  ......


پسر : آره . خیلی انتظار برام سخت بود   .


دختر : می خوای ترکت کنم ؟


پسر : نه ! حتی فکرشم نکن .


دختر : دوستم داری ؟


پسر : البته ! خیلی زیاد !


دختر : تاحالا به من خیانت کردی ؟


پسر : نه ! این که اصلاً سوال کردن نداره ؟


دختر : منو می بوسی ؟


پسر : هر فرصتی که گیر بیارم !


دختر : کتکم می زنی ؟


پسر : دیوونه ای ؟ من از اون جور آدما نیستم !


دختر : می تونم بهت اعتماد کنم ؟


پسر : بله !


دختر : عزیزم !
 
بعد از ازدواج ......


کافیه عبارات را از پایین به بالا بخونید !نیشخند

نفس بازدید : 137 جمعه 06 دی 1392 نظرات (5)

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.? aslplz
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر : تهران/نازنین/۲۲
پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر : خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک.شما چی؟
دختر : اسم فامیلی شما چیه؟
پسر : من؟ حسینی! چطور؟
دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر : او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر : باشه عمه ملوک! بای……

نفس بازدید : 166 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)
کامپیوتر رو روشن میکنی؛ صبر میکنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو g

یه سیگار روشن می کنی
میری تو مای پیکچر
یه پک سنگین
دنبال یه فایل قدیمی می گردی
یه پک سنگین دیگه
پیداش می کنی
بازش می کنی
یه پک دیگه
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره

یه پکــ سنگین . .
نه دو تا پکــ سنگیـــن
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
"دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت"

محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه
به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی
کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت
چشاتو می بندی و زیر لب میگی:
.
.
.
عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم
 
نفس بازدید : 146 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (1)
مشکلات عروس ها با خانواده ی شوهر:



اگه همیشه باهاشون رفت وآمد کنی ،بهت میگن:


سیریــــــش!


اگه رفت و آمدتو کم کنی، میگن:


قطع رابطـــه کرده!


اگه دست خالی بری خونه شون،میگن:


خجالت نمی کشـــه!


اگه بپزی و ببری میگن:


طعم نـــداره!


اگه حرف بزنی،میگن :


حرفاش تمومی نداره...(وراج!!!)


اگه حرف نزنی،میگن:


بلد نیست حرف بزنه!


اگه بخری و شیک بپوشی،میگن:


ولخــــــرج!!!


اگه ساده بپوشی،میگن:


آبرومونو برد!!!


تو مهمونیا کمک کنی،میگن:


می خواد خودشو زرنگ نشون بده!


اگه کمک نکنی،میگن:


خجالت نمی کشه،انگار مهمونه می خوره و میره کنار!


بچه هاتو ببری خونه شون،میگن:


بچه هاشو میاره اینجا بازی کنن!


اگه نبری،میگن:


از حالا می خواد از ما قطعشون کنه!


اگه از خودتو خانواده ات براشون بگی،میگن:


چاپلوس و خبرچین!


اگه ساکت بشی و چیزی نگی،میگن:


میاد خبر می گیره ومیره!


اگه همه ی مهمونیاشون روبری،میگن:


از هیچی نمی گذره!


اگه توخونه ات بتمرگی و نری،میگن:


اگه خانواده ی خودش بود که می رفت!



عزیزم راهی نداری جز اینکه:


پسرشونو بهشون پس بدی!


() =====> ()
توجــّــه!

این متن قصد توهین به هیچ خانواده ای را ندارد و صرفاً جهت خندان شما دوست عزیز می باشد!
نفس بازدید : 185 جمعه 03 آبان 1392 نظرات (0)
ﭘﺪﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺭﻭ ﺭﻭﻯ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ
ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﻰ ﻟﺮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪ


ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ :


ﺑﺎ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﻰ ﻭ ﺗﺄﺳﻒ ﺷﺪﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻮﻳﻢ که
ﻣﻦ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻯ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻡ
ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻋﺸﻖ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ


ﺧﻴﻠﻰ دوست ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺘﻰ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻨﻰ ﻭ
ﮔﻮﺷﻬﺎﻳﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺍﻗﺴﺎﻡ
ﺧﺎﻟﻜﻮﺑﻰ ﺭﻭﻯ ﺑﺪﻧﺶ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ


ﻣﻦ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﻫﺴﺘﻢ !

حتما ادامشو بخونین


نفس بازدید : 143 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (2)
ﺑﭽﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﭘﻴﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻪ:


ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺯﻧﻲ ﻳﺎ ﻣﺮﺩﻱ؟


ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺯﻧﻢ ﺩﻳﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﻴﻢ؟!


ﺑﭽﻪ : ﺑﺎﺑﺎﻳﻲ ﭼﻲ؟ﺍﻭﻧﻢ ﺯﻧﻪ؟


ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﻳﻲ ﻣﺮﺩﻩ!!!


ﺑﭽﻪ : ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻲ ﻣﺎﻣﺎﻥ؟


ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺁﺭﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ؟


ﺑﭽﻪ : ﻫﻴﭽﻲ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ... ﺩﻳﮕﻪ ﮐﻲ ﺯﻧﻪ؟



ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺘﻲ .... ﺧﺎﻟﻪ ﺁﺭﺯﻭﻭ .....ﺧﺎﻟﻪ


ﻧﺴﺘﺮﻥ .... ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺖ .


ﺑﭽﻪ : ﺩﺍﻳﻲ ﺳﻌﻴﺪ ﻫﻢ ﺯﻧﻪ؟


ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﻩ ..
(ادامه داره هااااا برو بخون حتما)
درباره ما
سایت عاشقانه آس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    قالب جدید آس چت ...
    آمار سایت
  • کل مطالب : 266
  • کل نظرات : 156
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 79
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 54
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 60
  • بازدید ماه : 54
  • بازدید سال : 619
  • بازدید کلی : 325,056